گفتگو درباره واژه گزارش تخلف نصرة نویسه گردانی: NṢR نصرة. [ ن َرَ ] (ع اِ) باران تام ۞ . (از اقرب الموارد) (از المنجد). نُصرَة. (المنجد). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی نصرة نصرة. [ ن َ ص َ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ناصر. (متن اللغة). رجوع به ناصر شود. نصرة نصرة.[ ن ُ رَ ] (ع اِمص ) ۞ یاری کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100). یاری دادن . (آنندراج ). یاری گری . (ناظم الاطباء). نصر. (المنجد). رجوع ب... نثرة نثرة. [ ن َ رَ ] (ع اِ) بن بینی ، یا اندرون بینی و آنچه متصل آن باشد، یا گشادگی میان دو بروت مردم و شیر، محاذی وتره ٔبینی ۞ . (منتهی ال... نثرة نثرة. [ ن َ رَ ] (اِخ ) نام دو ستاره ٔ نزدیک یکدیگر از منازل ماه ، ومیان آنها فرق یک وجب و در آن اندکی سپیدی مانان به ابرپاره ، و آن بینی ... نثره نثره . [ ن َ رَ / رِ ] (اِخ )نثرة. رجوع به نثرة شود : و نثر او از نثره ٔ آسمان حکایت کردی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 255). آل نصره آل نصره . [ ل ِ ؟ ] (اِخ ) رجوع به معد شود. عز نصره عز نصره . [ ع َزْ زَ ن َ رُه ْ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) (از: فعل عزّ + فاعل ، نصر+ ه ) ارجمند است یاری او. و آن را پس از نام شاهان و سلاطین ... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود