اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نضر

نویسه گردانی: NḌR
نضر. [ ن َ ] (اِخ ) ابن راشدالعبدی ، شجاعی از بزرگان بنی عبدالقیس است ، در جنگ با ترکان سمرقند به سال 112 هَ . ق . کشته شد. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 357). و نیز رجوع به الکامل ابن اثیر ج 5 ص 61 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
کوته نظر. [ ت َه ْ ن َ ظَ ] (ص مرکب ) کوتاه نظر. (فرهنگ فارسی معین ). ناعاقبت اندیش . (غیاث ). غافل : پدر و مادر و فرزند و عزیزان رفتندوه چه ما...
گران نظر. [ گ ِ ن َ ظَ ] (ص مرکب ) آنکه از روی ناز و تبختراز گوشه ٔ چشم به مردم می نگریسته باشد. (آنندراج ).
نذر کردن . [ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بر خود واجب کردن چیزی . (از ناظم الاطباء). نحب . (از منتهی الارب ).عهد کردن . پیمان کردن . به گردن گرفتن ...
صاحب نظر. [ ح ِ ن َ ظَ ] (ص مرکب ) باریک بین . روشندل . آگاه . بینا. دیده ور. بصیر. باهوش . آنکه به چشم دل در کارها نگرد : نیست برِ مردم صاحب نظ...
صرف نظر. [ ص َ ف ِ ن َ ظَ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) چشم پوشی . اغماض .گذشت . تعمیة. غمض عین . رجوع به صرف نظر کردن شود.
خدای نظر. [ خ ُ ن َ ظَ ] (اِخ ) قریه ای است بفاصله ٔ پانزده هزارگزی جنوب غربی بتخاک ولایت کابل به افغانستان با مختصات جغرافیایی زیر: طول ...
زخم نظر. [ زَ م ِ ن َ ظَ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) چشم زخم . نظر زدن . صدمه ٔ نگاه : ز دست رفتم و بی دیدگان نمیدانندکه زخمهای نظر بر بصیر می آ...
نذر بستن . [ ن َب َ ت َ ] (مص مرکب ) شرط کردن . پیمان کردن . (از ناظم الاطباء). گرو کردن با کسی . و نیز رجوع به نذر شود.
راست نظر. [ ن َ ظَ ] (ص مرکب ) آنکه عقیده ٔ راست و درستی دارد. کسی که نظر براستی و صداقت دارد. آنکه نظریه اش از روی راستی و پاکی باشد : چ...
روشن نظر. [ رَ / رُو ش َ ن َ ظَ ] (ص مرکب ) که نظر روشن دارد. روشن دیده . کنایه است از بینا و هوشمند و پاک نظر : بدان آب روشن نظر کن مراوزین ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۱ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.