اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نظاره گاه

نویسه گردانی: NẒARH GAH
نظاره گاه . [ ن َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) منظر. تماشاگه . که بر آن نظر افکنند. که بر آن به تماشا نظر افکنند. چشم انداز. منظره :
مرا ز عشق تو آن بس بودبتا که بود
نظاره گاه دو چشمم جمال تو گه گاه .

سوزنی .


نظاره گاهی هرچه خوشتر. (کلیله و دمنه ).
اول شب نظاره گاهم نور
و آخر شب هم آشیانم حور.

نظامی .


آراسته لعبتی چو ماهی
چون سروسهی نظاره گاهی .

نظامی .


گلها به نظاره گاه بستان
چون پرده ٔ دیده های مستان .

فیضی (از آنندراج ).


|| دیدگاه . منظر. که از آنجا نظر افکنند و تماشا کنند :
سالار قبیله با سپاهی
برشد به سر نظاره گاهی .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
نظاره گاه . [ ن َظْ ظا رَ / رِ ] (اِ مرکب ) منظر. که بر آن نظر کنند. که آن را تماشا کنند. چشم انداز : جای نظاره گاه چشم ترازلف گلبوی و روی گل...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.