اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نعم

نویسه گردانی: NʽM
نعم . [ ن ِ ع َ ] (ع اِ) ج ِ نعمة. (از منتهی الارب ). نعمت ها :
داد برخسرو است فضل بر شهریار
جود بر شاه شرق بخشش مال و نعم .

منوچهری .


آن است بی زوال سرای ما
والا وخوب و پرنعم و آلا.

ناصرخسرو.


سوابق نعم خداوندی ملازم روزگار بندگان است . (گلستان سعدی ).
همیشه در کرمش بوده ایم و در نعمش
زآستان مربی کجا روند اطفال .

سعدی .


شبی در جوانی و طیب نعم
جوانان نشستیم چندی بهم .

سعدی .


جواب سائلان از وی نعم باشد نعم درپی
بجز وقت تشهد در کلامش کس نیابد لا.

سلمان ساوجی .


رجوع به نعمت و نعمة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
نام درآوردن . [ دَ وَ دَ ] (مص مرکب ) مشهور شدن . (ناظم الاطباء). نام برآوردن . شهرت یافتن . بلندنام شدن . نام درکردن .
نام گستریدن .[ گ ُ ت َ دَ ] (مص مرکب ) شهرت حاصل کردن . (ناظم الاطباء). شایع شدن . رواج یافتن . مشهور گشتن : به خوبی ز تو گستریده ست نام به ...
نام گرداندن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) نام تغییر دادن . (از آنندراج ). نام عوض کردن . رجوع به نام تغییر دادن شود : ترسد که نام و ننگ به زشتی ...
نام گم کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فراموش کردن . از یاد بردن . ترک گفتن . وانهادن : نه خاقانیم نام گم کن مراکه شد نام و ننگی که من ...
نام گردانیدن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) تغییر نام دادن . اسم عوض کردن . (ناظم الاطباء).
صَلب نام زنانه. (شُعار ادبی واهی) بر دار کشیدن نام زنانه. رجوع شود به صَلب.
نگاه کنید به فرهنگ واژه های پهلوی و واژه های اوستایی در همین لغت نامه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
برای دریافت نام های آریایی زیبا برای: خانوادگی، فروشگاه، شرکت، رستوران، باشگاه و... با این شماره تماس بگیرید: 09163657861 فانکو آدینات
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۱۴ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.