نعی
نویسه گردانی:
NʽY
نعی . [ ن َع ْی ْ ] (ع اِ) خبر مرگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(مهذب الاسماء). نَعی ّ. (منتهی الارب ). || (مص ) خبر مرگ مرده را به کسی دادن . خبر مرگ کسی دادن . (از منتهی الارب ). خبر مرگ کسی دادن . (از زوزنی ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). نَعی ّ. نُعیان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (متن اللغة). || آشکار کردن گناهان کسی را. (از منتهی الارب ) (از متن اللغة). بازنمودن و ظاهر ساختن گناهان کسی را بر او. (از اقرب الموارد). بدی های کسی را فاش گفتن . فاش کردن سیآت کسی . نَعی ّ. نُعیان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (متن اللغة). || فراخواندن قوم را برای دفن مرده ای . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
نای انبان .[ اَم ْ ] (اِ مرکب ) نی انبان . و آن انبانی باشد که بر یک سر آن پنجه وصل کرده اند و آن پنجه سوراخی چند دارد، آن انبان را پر باد...
نای انگیز. [ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لیریائی بخش پاپی شهرستان خرم آباد، در 17هزارگزی جنوب شرقی ایستگاه سپیددشت . درجلگه ٔ معتدل هوائی...
باریک نای . (اِ مرکب ) رجوع به باریک نا شود.
نای بینی . [ ی ِ بی ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )سوراخ بینی . (ناظم الاطباء). قصبةالانف . قصبه ٔ انف . منخر: الافطا؛ نای بینی فروهشته . (تاج المصاد...
نای ترکی . [ ی ِ ت ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سورنای را گویند و آن سازی است معروف ، بعضی گویند نائی است که در هنگام رزم و جنگ نوازند و آن...
نای نبرد. [ ی ِ ن َ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کرنای جنگ را گویند. (آنندراج ). شیپور. (ناظم الاطباء).
نای روئین . [ ی ِ رو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نایی باشد که در روز جنگ نوازند و بعضی گویند نفیر است و بعضی گویند کرناست . (برهان قاطع) (آنندر...
نای و نوش . [ ی ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) خوشگذرانی . لهو و لعب . نا و نوش : پسر از لذت نای و نوش این سخن در گوش نیاورد. (گلستان ).
نای مضاعف . [ ی ِ م ُ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسمی نای دارای دو زبانه از ذوات النفخ مصریان باستانی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ساز شو...
نای ساختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) چون نی بانگ کردن : بوستان عود همی سوزد تیمار بسوزفاخته نای همی سازد طنبور بساز.منوچهری .