نفاذ. [ ن َ ] (ع مص )
۞ گذشتن تیر از آنچه بدان آید. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص
100). گذشتن تیر از جائی که بدان رسد. (غیاث اللغات ). بیرون گذشتن تیر از آنچه برآن برآید. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). گذشتن چیزی از چیزی و رها شدن آن از آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). درگذشتن تیر از جائی که رسد یا بیرون آمدن سر تیر به طرف دیگرو تمام آن در اندرون بودن . (آنندراج ). || روان شدن فرمان . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص
100). جاری شدن فرمان و نامه . (غیاث اللغات ). روان شدن حکم . (بهار عجم ) (از آنندراج ). روان شدن قضا و فرمان و آنچه بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || (اِ) در اصطلاح قافیه ، نام حرکت وصل است وقتی که خروج ، به او پیوندد و حرکت خروج و مزید را نفاذ نیز گویند. (از غیاث اللغات ). || (اِمص ) اصطلاح فقهی ، ترتب اثر بر تصرف مانند ترتب ملکیت بر بیع.