اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نفس

نویسه گردانی: NFS
نفس . [ ن َ ف َ ] (ع اِ) سخن دراز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). یقال : کتب کتاباً نفسا؛طویلاً. (منتهی الارب ). || جرعه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یقال : اکرع فی الاناء نفساً او نفسین ؛ای جرعة او جرعتین . || سیرابی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): شراب ذونفس ؛ شراب با فراخی و سیرابی . و شراب غیرذی نفس ؛ شراب کریه و برگردیده بوی و رنگ ، چون کسی بچشد دم برنزند. || فراخی و گشادگی کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). یقال : انت فی نفس من امرک ؛ ای فی سعة. (منتهی الارب ). || تنفس ۞ . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (مص ) بخیلی کردن به چیزی از عزیزی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). نفاسة: (منتهی الارب ). || حسد بردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). نفاسة. نفس علیه بخیر؛ حسد برد.(منتهی الارب ). || گرانمایه گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). نفاس . نفاسة. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
نفس حیوانی . [ ن َ س ِ ح َی ْ / ح ِی ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آن کمال نخستین است جسم طبیعی آلی را از جهت ادراک جزئیات و حرکت ارادی . (...
نفس دزدیدن . [ ن َ ف َ دُ دی دَ ] (مص مرکب ) نفس را در سینه حبس کردن .
نفس رحمانی . [ ن َ س ِ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) وجود اضافی است که وجه آن به حقیقت وتکثیر معانی یعنی اعیان و احکام در حضرت واحدیت اس...
نفس کش کردن . [ ن َ ف َ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با پف چراغ را خاموش کردن . با دمیدن و فوت کردن چراغ را کشتن . خاموش کردن : جنون بس است پ...
نفس فرورفتن . [ ن َ ف َ ف ُ رَ ت َ ] (مص مرکب ) نفس بریدن . نفس گسستن . || دم درکشیدن . خاموش شدن . خاموشی گزیدن : نه عجب گر فرورود نفسش عند...
این واژه ها عربی است و پارسی جایگزین، این می باشد: خاپارا xâpârâ (اوستایی: xvâpara) **** فانکو آدینات 09163657861
نفس برآوردن . [ ن َ ف َ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب )تنفس کردن . دم زدن . نفس فروبرده را بیرون دادن . || زیستن . زندگی کردن . بسر بردن : به غفلت ...
چاردیوار نفس . [ دی رِ ن َ ] (اِ مرکب ) کنایه ازدنیا و قالب و جسد آدمی باشد. (برهان ) (آنندراج ).
خود باوری، احساس اعتماد به توانایی ها، شایستگی ها و داوری خویش (فرهنگ فشرده ی آکسفورد)
نفس غرق شدن . [ ن َ ف َ غ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نفس در سینه فروماندن و بیرون نیامدن . || کنایه از به شدت ترسیدن و وحشت کردن . سخت هراسا...
« قبلی ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ صفحه ۱۵ از ۱۷ ۱۶ ۱۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.