اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نفص

نویسه گردانی: NFṢ
نفص . [ ن ُ ف َ ] (ع اِ) ج ِ نفصة. رجوع به نُفصَة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
نفس پروری . [ ن َ پ َرْ وَ ] (حامص مرکب ) عمل نفس پرور. رجوع به نفس پرور شود : مردان به سعی و رنج بجائی رسیده اندتو بی هنر کجا رسی از نفس پر...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
تزکیه نفس. (اسم مصدر) پاکسازی روح و روان. رجوع شود به «تزکیة» و «نفس». مثال: "تزکیۀ نفس و تطهیر آن از آلودگیها آثار و فوائد فراوانی برای فرد و ج...
نفس گسسته . [ ن َ ف َ گ ُ س َس ْ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نفس سوخته . (از آنندراج ). خاموش . ساکت . (ناظم الاطباء).
نفس گویا. [ ن َ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نطق ناطقه . (یادداشت مؤلف ) : یکی گوید مر او را نفس گویا.(ویس و رامین ).
نفس مفکر.[ ن َ س ِ م ُ ف َک ْ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نفس فاکره . نفس عاقله . رجوع به نفس فاکره شود : زاندیشه نمی گشت مرا جان به تفک...
نفس ملکی . [ ن َ س ِم َ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نفس مطمئنه . روحی که متصف به صفات حمیده بود. (ناظم الاطباء). نفوس فرشتگان و اهل عصمت...
نفس شناسی . [ ن َ ش ِ ] (حامص مرکب ) علم النفس . روانشناسی .
نفس کشتن . [ ن َ ک ُ ت َ ] (مص مرکب ) با هوای نفس جنگیدن . هوای نفس را در خود کشتن : فراق روی تو آن روز نفس کشتن بودنظر به روی توامروز ر...
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۷ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.