نقد
نویسه گردانی:
NQD
نقد. [ ن َ ق ِ ] (ع ص ) حافر نقد؛ سمی پوسته کن . (مهذب الاسماء). سم پوست پوست شده . نَقَد. (ناظم الاطباء). || دندان کرم خورده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دندان شکسته شده . نَقَد. نَقِد. (ناظم الاطباء). || کودک حقیر و خوار که اثر برنائی و جوانی در وی پدید نیاید. (منتهی الارب ). نَقَد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) نُقُد. (ناظم الاطباء). رجوع به نُقُد شود.
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
نقد. [ ن َ ] (ع ص ، اِ) آن چه در حال داده شود. خلاف نسیه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مال حاضر. (دهار). پول حاضر و آماده . پیشد...
نقد. [ ن َ ق َ ] (ع اِ) نوعی گوسپند کوتاه دست و پای زشتروی که آن را کتک گویند. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). گوسفند خرد. (مهذب الاسماء). واح...
نقد.[ ن ُ ] (ع ص ) دیرجوان شونده ٔ کم گوشت . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). کودکی که دیر نمو کند و کم گوشت باشد. (ناظم الاطباء). نِقد. (منتهی ال...
نقد. [ ن ُق ُ ] (ع اِ) نوعی از درخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). نَقَد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). نَقد. ن...
نقد. [ ن ِ ] (ع ص ) بطی ءالشباب قلیل اللحم . (اقرب الموارد) (متن اللغة). نُقد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کودک کم نیروی نزار که دیر به برنائی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
دست نقد. [ دَ ن َ ] (ق مرکب ) دست بنقد. فعلاً. عجالةً. علی العجالة.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
نقد شدن . [ ن َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) حاضر و آماده شدن پول کالا یا زمین و خانه . یا سند و قبضی به پول نقد بدل شدن . موجود شدن . فراهم آمدن . حا...
نقد کردن . [ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) متاعی را فروختن و بهایش را فی الحال پول نقد دریافت کردن . ضیاع و عقار و متاع یا چک و سفته ای را به پو...