اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نکیر

نویسه گردانی: NKYR
نکیر. [ ن َ ] (ع اِمص ) انکار. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 101) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (متن اللغة). جحود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اسم است انکار را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) : و به پادشاهی مصر اندر خلقی بودند بس بسیار که سر گاو پرستیدندی و فرعون بر ایشان نکیر نکردی . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ، از یادداشت مؤلف ).
وزرا و امرا را ای صدر
نیست از خدمت صدر تو نکیر.

سوزنی .


|| دیگرگونی و برگردیدگی حال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || (اِ) عذاب بزرگ . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 101). || (ص ) حصن نکیر؛ قلعه ٔ استوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). حصین . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || امر نکیر؛ کار شدید صعب . (از اقرب الموارد). کار بد. (دهار) (فرهنگ خطی ). || (مص ) ناشناختن . (از منتهی الارب ). نَکَر. نُکْر. نکور. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). نَکْر. (متن اللغة). رجوع به نکر شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
نکیر. [ ن َ ] (اِخ )نام فرشته ٔ پرسنده در گور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رفیق و مصاحب منکر. نکیر و منکر؛ نام دو فرشته که در گور به سراغ...
ابن نکیر. [ اِ ن ُ ن ُ ک َ ] (اِخ ) محدثی است .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.