اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نمکاب

نویسه گردانی: NMKAB
نمکاب . [ ن َ م َ ] (اِ مرکب ) آبی که در آن نمک حل کرده باشند. (ناظم الاطباء). نمک آب :
مستانه ز مرغ دل من ساز کبابی
وز دیده ٔ گریان منش زن نمکابی .

بدر شیروانی (از آنندراج ).


مردم دیده که دزدیده گهی نقش رخت
در شکنجه است مدام از نمکاب مژه ام .

مسیح کاشی (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
نمک آب . [ ن َ م َ ] (اِ مرکب ) آب نمک . نمکاب . آب ممزوج به نمک بسیار. آب که در آن نمک حل کرده باشند حفظ پنیر و امثال آن و نیز نگاه داری...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.