نوشه . [ ن َ
/نُو ش َه ْ ] (اِ مرکب ) پادشاه نوجوان . (جهانگیری ) (غیاث اللغات ) (برهان قاطع). پادشاه نو و جوان . (رشیدی ). شاه جوان . (انجمن آرا).
۞ نوشاه . شاه جوان و کم تجربه . (ناظم الاطباء). شاه نو. || داماد. (جهانگیری ) (انجمن آرا). نوداماد. (غیاث اللغات ) (رشیدی ) (برهان قاطع)
: نوسال و نومه آمد و نوروز و نوبهار
نوشه گرفت ملک جهان نوعروس وار.
مظهر (از جهانگیری ).