نوو
نویسه گردانی:
NWW
نوو. [ن َ ] (اِ) نؤو. (ناظم الاطباء). رجوع به نؤو شود.
واژه های همانند
۲۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
نو آوردن . [ ن َ / نُو آ وَ دَ ] (مص مرکب ) ابداع . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). اطراف . (منتهی الارب ). ابتکار کردن . بدعت .
کار نو. [ رِ ن َ /نُو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عملی تازه . اُحدوثه .
کت نو. [ ک َ ن َ ] (اِخ ) چهار فرسخ جنوب آباده است . (فارسنامه ٔ ناصری چ سنگی ص 170).
کت نو. [ ] (اِخ ) قریه ای است چهار فرسنگی جنوب آباده . (فارسنامه ٔ ناصری ).
نو کردن . [ن َ / نُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) تجدید. (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). اجداد. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تجدید کردن . از سر گرفتن . باز ش...
نو رسته. نک نورسته در همین لغت نامه. از پِیِ آن گُلِ نورَسته دِل ما یا رَب خود کُجا شُد که نَدیدیم دَر این چَند گَهَش حافظ
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
آراامشی جدید، آسایشی نوین
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.