نوو
نویسه گردانی:
NWW
نوو. [ن َ ] (اِ) نؤو. (ناظم الاطباء). رجوع به نؤو شود.
واژه های همانند
۲۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
نو باوه گان... (باوه برابر با تازه و جوان است) این واژه را در کنایه به نوجوانان به کار می گیریم.
نو آموخته. (ص. م. فا.). آن که بتازگی آموخته و فراگرفته. ///آموخته. (تِ) (ص مف .)1 - یاد گرفته ، تعلیم گرفته . 2 - مؤدب ، فرهیخته . 3 - عادت کرده . 4 -...
قنات نو. [ ق َ ن ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قنقری پائین (سفلا) بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده ، واقع در 2 هزارگزی باختر سوریان و 5هزا...
قنات نو. [ ق َ ن ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بوانات بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده ، واقع در 7هزارگزی جنوب خاوری سوریان ، و 67هزارگزی ...
قنات نو. [ ق َ ن ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان فسا ، واقع در 7هزارگزی جنوب باختری فسا و 4هزارگزی باختر شوسه ٔ...
قنات نو. [ ق َ ن ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت ، واقع در 34هزارگزی جنوب خاور سبزواران و 6هزارگزی راه دوسا...
قنات نو. [ ق َ ن ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت ، واقع در 44هزارگزی جنوب خاوری سبزواران و یک هزارگزی ...
نو پوشیدن . [ ن َ / نُو دَ] (مص مرکب ) رخت نو بر تن کردن . جامه ٔ نو پوشیدن .
نو دمیدن . [ ن َ / نُو دَ دَ ] (مص مرکب ) تازه روییدن . سر زدن : آمد نوروز و نو دمید بنفشه بر ما فرخنده باد و بر تو مرخشه .منجیک .
نو ساختن . [ ن َ / نُو ت َ ] (مص مرکب ) تازه بنا کردن . || تعمیر کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || تجدید کردن . تازه کردن : از ایدر به پوزش ب...