اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نهار

نویسه گردانی: NHAR
نهار. ۞ [ ن ِ ] ۞ (اِمص ، اِ) کاهش . (لغت فرس اسدی ) (صحاح الفرس ). کاهش و گدازش تن . (اوبهی ) (برهان قاطع) (از جهانگیری ) (از رشیدی ) (انجمن آرا) :
ملک برفت و علامت بدان سپاه نمود
بدان زمان که بسیج نهار کرد نهار.

فرخی .


بخت شما و عمر شما هر دو برفزون
وآن ِ مخالفان بداندیش در نهار.

فرخی .


شرع ز تو فربه است و دین ز تو برپای
ای ز تو شخص ستم نهار گرفته .

مجیر (از حاشیه ٔ برهان قاطع).


خدایگانا هر چند ماه دانش و فضل
چو شخص فاضل و عالم گرفته ست نهار.

شمس فخری .


|| ترس . بیم . (جهانگیری ) (رشیدی ) (برهان قاطع) (انجمن آراء) (ناظم الاطباء). هول . وحشت . (ناظم الاطباء). نیز رجوع به نهاریدن شود :
نهنگ از او به خروش است و دیو از او به فغان
پلنگ از او به نهیب است و شیر از او به نهار.

فرخی (از جهانگیری ).


|| خرج بیجا و اتلاف وکاهش . || نقصان و زیان و خسارت . (ناظم الاطباء). رجوع به معنی اول شود. || بت . صنم . (ناظم الاطباء). رجوع به بهار شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
نحار. [ ن َح ْ حا ] (ع ص ) اشترکش . (مهذب الاسما).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.