اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نیاز

نویسه گردانی: NYAZ
نیاز. (اِخ ) حسین طباطبائی (سید...) متخلص به نیاز از شاعران و نسخ نویسان قرن سیزدهم و از معاصران فتحعلی شاه قاجار و از احفاد میرشاه تقی جوشقانی است . او راست :
صبا راکرده در زنجیر از آن رو حلقه ٔ مویت
که دیگر سوی مشتاقان نیارد بوی گیسویت .
و نیز:
شانه کمتر زن که ترسم تار زلفت بگسلد
تار زلف توست اما رشته ٔ جان من است .
(از ریحانة الادب ) (از انجمن خاقان ) (مجمع الفصحا ج 2 ص 499). و رجوع به فرهنگ سخنوران شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
از این دو واژه، طبیعی عربی است و پارسی جایگزین آن دو، این است: آواسیک (سنسکریت: آواسییکا)
کانی نیاز. (اِخ ) دهی است از دهستان گل تپه ٔفیض اﷲبیگی بخش مرکزی شهرستان سقز. واقع در شش هزارگزی خاور سقز و 3 هزارگزی شمال خاوری شوسه ٔ سق...
بی نیاز شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مستغنی شدن . غنی شدن : بیابی بنزدیک ما مهتری شوی بی نیاز از بدی کهتری . فردوسی .نباشد مرا زندگانی درازز ک...
بی نیاز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مستغنی کردن . (ناظم الاطباء). توانگر کردن . غیرمحتاج کردن . اغناء. (منتهی الارب ) : اگر ازمن تو بد نداری ب...
بی نیاز گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) بی نیاز شدن . مستغنی شدن . توانگر گشتن . غیرمحتاج شدن . کنوب . (منتهی الارب ). غنی . غناء. (یادداشت مؤلف )...
بی نیاز آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) بی نیاز شدن . به بی نیازی رسیدن . استغناء. (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ) (المصادر زوزنی ) : گر بدان چاه ...
راز و نیاز کردن . [ زُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سرّ وحاجت و خواهش خود را با محبوب درمیان نهادن . (از فرهنگ نظام ). || خواهشگری نمودن ؛ راز و نیازک...
عباس آباد بی نیاز. [ ع َب ْ با دِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش شهریار شهرستان تهران . واقع در 2800گزی علیشاه عوض و 2000گزی راه ماشین رو فرعی ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.