نیاز
نویسه گردانی:
NYAZ
نیاز. (اِخ ) علی شیرازی (میرزا سید...) متخلص به نیاز از شاعران وخوشنویسان قرن سیزدهم است . شکسته نویس توانا و طبیب ماهری بود و به سال 1263 هَ . ق . درگذشت . او راست :
آنکه بنواخت به تیری دل سرگردان را
کاش بیرون نکشیدی ز دلم پیکان را
غیرتم کشت به نزدیک رقیبان امروز
که به صد خشم کشیدی ز کفم دامان را
آدمیزاده نباشد برِ من آنکه نظر
بر تو افکند و نیفکند به پایت جان را.
(از ریحانة الادب ج 6 ص 273) (آثار العجم ص 545) (فارسنامه ٔ ناصری ج 2 ص 118) (طرایق الحقایق ج 3 ص 144).
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
از این دو واژه، طبیعی عربی است و پارسی جایگزین آن دو، این است:
آواسیک (سنسکریت: آواسییکا)
کانی نیاز. (اِخ ) دهی است از دهستان گل تپه ٔفیض اﷲبیگی بخش مرکزی شهرستان سقز. واقع در شش هزارگزی خاور سقز و 3 هزارگزی شمال خاوری شوسه ٔ سق...
بی نیاز شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مستغنی شدن . غنی شدن : بیابی بنزدیک ما مهتری شوی بی نیاز از بدی کهتری . فردوسی .نباشد مرا زندگانی درازز ک...
بی نیاز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مستغنی کردن . (ناظم الاطباء). توانگر کردن . غیرمحتاج کردن . اغناء. (منتهی الارب ) : اگر ازمن تو بد نداری ب...
بی نیاز گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) بی نیاز شدن . مستغنی شدن . توانگر گشتن . غیرمحتاج شدن . کنوب . (منتهی الارب ). غنی . غناء. (یادداشت مؤلف )...
بی نیاز آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) بی نیاز شدن . به بی نیازی رسیدن . استغناء. (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ) (المصادر زوزنی ) : گر بدان چاه ...
راز و نیاز کردن . [ زُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سرّ وحاجت و خواهش خود را با محبوب درمیان نهادن . (از فرهنگ نظام ). || خواهشگری نمودن ؛ راز و نیازک...
عباس آباد بی نیاز. [ ع َب ْ با دِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش شهریار شهرستان تهران . واقع در 2800گزی علیشاه عوض و 2000گزی راه ماشین رو فرعی ...