اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نیم

نویسه گردانی: NYM
نیم . [ ن ُی ْ ی َ ] (ع ص ، اِ) جمع نائمة است . رجوع به نائمة شود. || جمع نائم است . رجوع به نائم شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
نیم مستک . [ م َ ت َ ] (ص مرکب ) نیم مست : نیم مستک فتاده و خورده بی خدو این خدنگ یازه ٔ من .سوزنی .
نیم لحظه . [ ل َ ظَ / ظِ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) نصف لحظه . نصف دقیقه . یک دم . زمان بسیار اندک . (ناظم الاطباء). لحظه ای به غایت کوتاه . یک چشم ...
نیم نگاه . [ ن ِ ] (اِ مرکب ) نگاه غیر کامل . نیم نظر. (فرهنگ فارسی معین ). نگاهی سرسری .- نیم نگاهی نکردن (نیفکندن ) ؛ اندک اعتنائی نکردن و...
نیم مرده . [ م ُ دَ / دِ ] (ص مرکب ) آنکه هنوز نمرده و نیمه جانی داشته باشد. (ناظم الاطباء). که در شرف مرگ است و اندک رمقی دارد : این خاد...
نیم نیزه . [ نیم ْ ن َ / ن ِ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) نیزه ٔ کوچک و خرد. (آنندراج ). نیزه ٔ کوتاه . (ناظم الاطباء). عنزه . (ربنجنی ).
نیمکره
نیم وجبی . [ وَ ج َ ] (ص نسبی ) که به اندازه ٔ نیم وجب است . || کوتوله . خردجثه . کوتاه قد. || در تداول ، دشنام گونه ای است که اطفال را گو...
نیم ورقی . [ وَ رَ ] (ص نسبی ) قطعی از قطعهای کاغذ و کتاب .
نیم هلال . [ هَِ ] (اِ مرکب ) نیمه دینار. نیم دینار. کنایه از لب محبوب . (از آنندراج ) : بینی هلال عید به هنگام شام من دیدم به صبح نیم هلال ...
نیم آهنگ . [ هََ ] (اِ مرکب ) در شاهد زیر معنی کلمه معلوم نشد : از دهان تنگ تو ناگه شگفت آید مرازین غزلها و سرود و حشو و نیم آهنگ تو.سوزنی .
« قبلی ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۲۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.