اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

و

نویسه گردانی: W
و. [ وَ ] (اِخ ) در علم نجوم علامت و رمز برج میزان است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲,۱۲۱ مورد، زمان جستجو: ۳.۴۳ ثانیه
پر و پر. [ پ َ رُ پ َ / پ ِ رُ پ ِ ] (اِ صوت ) پِرپِر. حرکت پر(؟) : پر پروانه پی درک تف شمع بودچونکه پر یافت بخواهد پر و پر پاریدن ۞ . مولوی ...
پر و پا. [ پ َ رُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) پا: پر و پام نجس شده . || پیش آمد : خوب پر و پائی برای فلان افتاده است . چنین پر و پائی برای هی...
شد و مد. [ ش َد دُ م َدد ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) لفظ عربی است . فارسیان به معنی شأن و شوکت و تکلف استعمال نمایند. (غیاث اللغات ) (آنندراج...
شغ و رغ . [ ش َغ ْ غ ُ رَ ] (ص مرکب ، از اتباع ) راست و مستقیم ایستاده . (یادداشت مؤلف ). صورتی از شق و رق . و رجوع به شق و رق شود.
سر و مر. [ س ُ رُ م ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) سخت فربه : سر و مر و گنده .
سر و پا. [ س َ رُ ] (ترکیب عطفی ، ق مرکب ) از پا تا سر. (آنندراج ). اول و آخر : یکایک هرچه میدانم سر وپای بگویم با تو گر خالی بود جای . نظامی ...
رد و بد. [ رَ دُ ب َ ] (ص مرکب ، از اتباع ) (از: «رد» عربی + «بد» فارسی ) ناسزا و ناخوب . سخنهای کج واکج که در حالت بحث و مکابره بر زبان آرن...
خر و خر. [ خ ِرْرُ خ ِ ] (اِ صوت ) آواز کشیدن چیزی سنگین بر زمین .
خر و پف . [ خ ُرْ رو پ ُ ] (اِ صوت ) حکایت صوت خیشوم و دهان خفته بخواب سنگین .قسمی آواز دهان وحلق و بینی بعضی از خفتگان . (یادداشت بخط مؤ...
خر و خنگ . [ خ ِرْ رُ خ ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) صدای و آواز چیزی . (یادداشت بخط مؤلف ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.