گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وادی نویسه گردانی: WʼDY وادی . (اِخ ) علی الوادی مکنی به ابوالمعارک از محدثان بود و از مردی که وی از مقداد روایت دارد، روایت کرده است . و عیاش بن عباس القتبانی ۞ از وی روایت کرده است . (از لباب الانساب ص 255 ج 3) (انساب سمعانی ورق 575 ب ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه واژه معنی وادی امن این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. وادی یاش وادی یاش . [ ی ِ ] (اِخ ) ۞ یاوادیش . وادی ایاش . شهری است در اسپانیا. (نخبةالدهر الدمشقی ). رجوع به وادی اش و وادیش و وادی ایاش شود. وادی نورد وادی نورد. [ ن َ وَ ] (نف مرکب ) صحرانورد. (آنندراج ). کسی که در دشت و بیابان سفر میکند. (ناظم الاطباء). طی کننده ٔ دشت و صحرا : جای از وادی ن... وادی غیه وادی غیه . [ ی ِ غ َی ْ ی َ ] (اِخ ) ۞ وادی غایه . رجوع به وادی غایه شود. وادی مصر وادی مصر. [ ی ِ م ِ ] (اِخ ) همان نهری است که آب دشت در آن جاری است و فاصله ٔ میانه فلسطین و مصر و به مسافت 40 میل به جنوب غربی غزه ... وادی ضهر وادی ضهر. [ ی ِ ض َ ] (اِخ ) موضعی است در یمن که دارای معادن آهن و نقره است . (الجماهر بیرونی ص 270). وادی غبر وادی غبر. [ غ ُ ب َ ] (اِخ ) موضعی است بین شام و مدینه نزدیک حجر ثمود. (ازمعجم البلدان ). رجوع به غبر در معجم البلدان شود. وادی قدس وادی قدس . [ ی ِ ق ُ ] (اِخ ) کنایه از آسمان است که عیسی به آن عروج کرد : چون مسیح از ایمان یهود مأیوس گشت سیاحت اختیار فرمود چندگاه ... وادی شقر وادی شقر. [ ش َ ق َ ] (اِخ ) ۞ رودی است در اندلس نزدیک شهر قونکه ۞ . (از الحلل السندسیة ج 2 ص 48 و 261). وادی سلم وادی سلم . [ س َ ل َ ] (اِخ ) ذوسلم . ناحیه ای است در حجاز. (از معجم البلدان ). رجوع به سلم در معجم البلدان و ذوسلم در این لغتنامه شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۸ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود