وادی
نویسه گردانی:
WʼDY
وادی . (اِخ )نام جد ابوصالح سعداﷲبن نجابن الوادی البغدادی الحنبلی . وی از محدثان بود و از ابوالفضل محمدبن ناصر و ابوبکر محمدبن عبدالباقی الانصاری و جز آنها حدیث سماع کرد و وی از ابناء الاربعین سال 537 هَ . ق . بود. (لباب الانساب ص 255 ج 3) (انساب سمعانی ورق 575 ب ).
واژه های همانند
۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
وادی خلص . [ خ َ ] (اِخ ) وادیی است بین مکه و مدینه که در آن دهکده ها و نخلستانهایی است . (از امتاع الاسماع ص 89).
وادی حفر. [ ح َ ] (اِخ ) نام موضعی است . (از معجم البلدان در ذیل حفر).
وادی جلق . [ ج َل ْ ل َ ] (اِخ ) ۞ ناحیه ای است در اندلس و راه آهنی که از قلعه ٔ ایوب ۞ می آیداز آن عبور می کند. (از الحلل السندسیة ج 2...
وادی ایاش . (اِخ ) ۞ وادیش .وادی یاش . وادی اش . شهری است به اسپانیا در کنار رود وادی انه . رجوع به وادی اش و وادی و وادی یانه شود.
وادی بنا. [ ب َ ] (اِخ ) موضعی در یمن از توابع بنا. (از معجم البلدان ذیل بَنا).
وادی آرو. (اِخ ) ۞ رودی است در ناحیه ٔ کتلونیه ۞ اندلس . (از الحلل السندسیه ج 2 ص 199).
وادی اشی . [ ی ِ اُ ش َی ی ] (اِخ ) موضعی است در مغرب و در آن نخلستان است . (منتهی الارب ). || گویند نام موضعی باشد به یمامه در وادی وش...
وادی اضم . [ اِ ض َم م ] (اِخ ) رودی در مدینه در میان کوههای تهامه . آن قسمت از این رود که نزدیک مدینه است «القناة» و قسمت بالاتر از آن ...
وادی الجن . [ دِ ل ْ ج ِن ن ] (اِخ ) محلی است نزدیک مدینه که پریان در آنجا اسلام آوردند. صاحب مجمل التواریخ آرد: «... پس پیغمبر به طایف ...
وادی انه . [ اَ ن َ ] (اِخ ) ۞ رودی است در اسپانیا.(نخبةالدهر دمشقی ص 246). رجوع به وادی یانه شود.