اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

واسط

نویسه گردانی: WʼSṬ
واسط. [ س ِ ] (اِخ ) کوهی است بر سر راه منی که گدایان در آنجا می نشینند. (از معجم البلدان ). در اسفل حمیره العقیه میان مأزمین که مساکین قصد آنجا می کنند. (منتهی الارب ). یا واسط نام دو کوه است که نزدیک عقبه واقع است . (از منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
عمر واسط. [ ع ُ رُ س ِ ] (اِخ ) همان دیر کسکر است و ابوعبداﷲبن حجاج اشعاری درباره ٔ عمر واسط دارد که در معجم البلدان نقل شده است . رجوع به ...
دارة واسط. [رَ ت ُ س ِ ] (اِخ ) نام موضعی است . (معجم البلدان ).
واسطنوقان . [ س ِ ن َ ] (اِخ ) دهکده ای است در نوقان طوس که واسط الیهود نیز نام دارد. (لباب الانساب ).
واسط بایره . [ س ِ طِ ی ِ رَ ] (اِخ ) از دهکده های قم از ناحیه ٔ سراجه . (تاریخ قم ص 136 و 121).
واست. [سَ]. (حرف اضافه+ضمیر تو). واسه تو= برای تو، بهر تو. یه روزی رفتم که رفتم رو واست خونده بودم اون زمونم بخدا تو کار دل مونده بودم. شیدا و مسعود ج...
ژند و است . [ژَ دُ اُ ] (اِخ ) زند و اُست . زند و استا. زند و اوستا. اوستا کتاب مقدس زرتشتیان و ژند یا زند شرح آن است . رجوع به هر یک از این ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.