اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

واشی

نویسه گردانی: WʼŠY
واشی . (پسوند) پسوند مکان چنانکه در اسپی واشی ، تنگ واشی ، روواشی . (از یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
واشی . (ع ص ) نعت فاعلی از وشی . (اقرب الموارد). سخن چین . (ناظم الاطباء). نمّام : تا بود صبح واشی و نمام تا بود باد ساعی و غماز. مسعودسعد.||...
واشی. (ص. فا.). «واش» در زبان مازندرانی یعنی چمن. واشی=پر چمن، سبز، پوشیده از مرغ، چمن پوش.
عمر واشی . [ ع ُ م َ رِ ] (اِخ ) ابن اسحاق واشی ، مکنی به ابوجعفر. از بزرگان لاهور بوده است و نام او در این لغت نامه «جعفربن اسحاق ...» ذکر ...
اسپی واشی . [ اِ ] (اِخ ) یکی از نواحی ساری . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 122 بخش انگلیسی ).
ابوجعفر واشی . [ اَ ج َ ف َ رِ ] (اِخ ) جعفربن (اِخ ) اسحاق واشی قاینی لاهوری . شاعری ایرانی از مردم قاین . عوفی گوید که : شرف الدین احمد ادی...
واشی لاهوری . [ ی ِ ] (اِخ ) ابوجعفر عمربن اسحاق از مردم لاهور است . بعضی وی را از قاین دانسته اند. مؤلف مجمع الفصحاء درباره ٔ او چنین آرد: ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
احمد حسن زاده
۱۳۸۹/۰۴/۲۶ Iran
0
0

واشی یک کلمه ترکی و تلفظ درست آن باشی است. باشی از باش به معنی سر، اول، ابتدا، آغاز و ... گرفته شده است. به عنوان مثال در زبان ترکی می گویند سو باشی، آغشام باشی، صبح باشی، قلمین باشی، آغاجین باشی، آدامین باشی، و ..... فارسها به غلط سو باشی را به صورت سا واشی در بعضی جاها به کار برده اند (تنگه ساواشی).


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.