اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

واله

نویسه گردانی: WʼLH
واله . [ ل ِ ] (اِخ ) نوراﷲ (خواجه ...) کشمیری . از پارسی گویان هند است . این ابیات را مؤلف صبح گلشن از او آورده است :
به بوی زلف یار ای دل به دنبال صبا رفتی
به رنگ نکهت گل در هوایش تا کجا رفتی .
رخ تست آتش طور و ید بیضا بود دستت
مسلم دعوئی خوبی همه اعجاز می آئی .
رجوع به فرهنگ سخنوران ص 642 و صبح گلشن ص 584 و قاموس الاعلام ج 6 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
واله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) نوعی بافته ٔ ابریشمی . (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ). والا، که پارچه ٔ ابریشمی لطیف است . (فرهنگ نظام ). والا. ...
واله . [ ل ِه ْ ] (ع ص ) حیران و بی خود و سرگشته از افراط در عشق و محبت . (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (جهانگیری ). شیفته و سرگشته در عشق . ...
واله . [ ل ِ ] (اِخ ) رجوع به آذر بیگدلی شود.
واله . [ ل ِ ] (اِخ ) جمالا شیرازی ، متخلص به واله از شعرا و خوش نویسان قرن یازدهم هجری قمری است . در عهد شاه جهان به هندوستان رفت و بقیه ...
واله . [ ل ِ ] (اِخ ) خواجه سمرقند، متخلص به واله از شعرای قرن سیزدهم هجری قمری است . رجوع به فرهنگ سخنوران ص 642 و تذکره ٔ قاری ص 268 ش...
واله . [ ل ِ ] (اِخ ) عبدالعلی حیدرآبادی ، از پارسی گویان هند است و به سال 1311 هَ . ق . درگذشت . رجوع به فرهنگ سخنوران ص 642 و سخنوران چشم ...
واله . [ ل ِ ] (اِخ ) محمدحسین بیگ بروجردی به روایت هدایت در ریاض العارفین ملازمت را ترک نمود و در حلقه ٔ اهل کمال درآمد، در خدمت میرزا اب...
واله . [ ل ِ ] (اِخ ) محمدکاظم (آقا...) اصفهانی . متخلص به واله ، از شعرای قرن سیزدهم هجری قمری است . سفری به قصد زیارت و تجارت به عراق ع...
واله . [ ل ِ ] (اِخ ) یوسف اصفهانی (میرزا...). متخلص به واله ، ازشاعران و خوشنویسان قرن یازدهم هجری قمری است و در دربار صفویه به وزارت ت...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.