گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وت نویسه گردانی: WT وت . [ وِ ت ُ ] (لاتینی ، اِ) ۞ من مخالفم . وتو. در فارسی وتو کردن مستعمل است . رجوع به وتو شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی وت وت . [ وَ ] (اِ) وات . پوستین . (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (برهان ). رجوع به وات شود. || لباس پوستی . || سخن و وات و کل... وت وت . [ وَت ت / وُت ت ] (اِ صوت ) بانگ قمری . (منتهی الارب ) (آنندراج ).وُتَّة مانند آن است . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). لی وت این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. وت بلو پوستهائی که بعد از سالامبور شدن با استفاده از نمک کروم قلیائی ، دباغی شده باشند. این لغت از دو کلمه انگلیسی " وت" به معنی خیس یا تر و "بلو" به معنی آب... وط وط. [ وَطط ] (ع مص ) بانگ کردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): وطّ المحمل ؛ صدا کرد کجاوه . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). وط الوطواط؛ با... وطء وطء. [ وَطْءْ ] (ع مص ) سپردن چیزی را زیر پای .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رفتن وپایمال کردن . (غیاث اللغات ). || گائیدن ... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود