اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وخش

نویسه گردانی: WḴŠ
وخش . [ وَ خ ِ ] (اِ) رجوع به وخش شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
وخش . [ وَ ] (ع ص ، اِ) هیچکاره و ردی از هرچیزی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). مردم فرومایه ٔ کمینه ٔ بی اعتبار. (منتهی الارب ). فرومایگان...
وخش . [ وَ ] (اِ) ابتداء و آغاز. (انجمن آرا) (آنندراج ). آغاز و ابتداء. (برهان ) ۞ (ناظم الاطباء). || کشف و الهام . ۞ وحی . فرتاب . (غیاث ال...
وخش . [ وَ ] (اِخ ) نام شهری است از ولایت بدخشان و ختلان . (برهان ). شهری است به ماوراءالنهر (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) در کنار جیحون . (...
وخش . [ وَ خ َ ] (اِ) نام مرضی است که بهائم را باشد. (غیاث اللغات از لطایف و سروری ). || بیماریی است که اسب را در پای میشود. (غیاث اللغ...
خاش وخش . [ ش ُ خ َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) قماش ریز را گویند که از دم مقراض استادان خیاط و پوستین دوز بدست آید. قماش ریزه بود. (فرهنگ اسدی ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.