وذء
نویسه گردانی:
WḎʼ
وذء. [ وَذْءْ ] (ع اِ) سخن نابایست و مکروه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). سخن ناشایست ناسزاباشد یا غیر آن . (از اقرب الموارد). || (مص ) عیب کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || حقیر گردانیدن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بانگ برزدن .(منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بازایستادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زجر کردن .(اقرب الموارد). || کند و خیره شدن بینائی چشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و فعل آن از باب فتح است . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
پنبه وز. [ پَم ْ ب َ / ب ِ وَ ] (نف مرکب ) پنبه زن . پنبه بز. حلاّج . نداف . (برهان قاطع) : سر انا الحق نبود در سر هر پنبه وزلایق حلاج بود مرتبه ...
دیواره وز. [ دی رَ وَ ] (اِخ ) نام دیگر او مسته مرد است . شاعری است از مردم مازندران در سده ٔ چهارم هجری بدربار عضدالدوله دیلمی و قابوس بن...
قافیه تنگ بودن لغتنامه دهخدا قافیه تنگ بودن . [ ی َ / ی ِ ت َ دَ ] قافیه تنگ شدن (آمدن ،افتادن )؛ مشکل بودن (شدن ) اتیان قوافی : خاقانی را گلی بچنگ ا...