ورص
نویسه گردانی:
WRṢ
ورص . [ وَ ] (ع مص ) به یک بار بیضه نهادن مرغ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). یک بار تخم نهادن ماکیان . || یک مرتبه پیخال بسیاری انداختن ماکیان وقتی که بر روی تخم خوابیده و برخاسته . (ناظم الاطباء). || (اِ) دبوقاء یعنی عَذِرَه . غائط. مدفوع . ج ، اوراص . (از اقرب الموارد). رجوع به ورض شود.
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۲.۸۹ ثانیه
ورس بفتح واو و سکون را و سین مهمله ماهیت آن ثمر درختی است حجازی مخصوص به بلاد یمن و تا بیست سال کل و ثمر می دهد و تخم آن مانند کنجد و بعد از رسیدن منش...
کینه ورس . [ ن َ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان ابهررود است که در بخش ابهر شهرستان زنجان واقع است و 876 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران...