وشق
نویسه گردانی:
WŠQ
وشق . [ وُ ش ُ ] (ترکی ، اِ) غلام ساده رو. (غیاث اللغات ). و ظاهراًمخفف وشاق است . (غیاث اللغات ). رجوع به وشاق شود.
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
وشق . [ وَ ] (ع مص ) قدید کردن گوشت را. || نیزه زدن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شتافتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ن...
وشق . [ وَ ش َ ] (اِ) ۞ جانوری است در ترکستان شبیه به روباه ، پوست او را پوستین سازند، گویند هرکه پوستین وشق بپوشد از علت بواسیر ایمن با...
وشق . [ وُش ْ ش َ ] (معرب ، اِ) شلم . نباتی است مانند خیار، و این لغتی است در اشق یا اشه . گیاهی است ، معرب است . (منتهی الارب ) (از آنندراج ...
وشق دار. [ وَ ش َ ] (نف مرکب )سرهنگ سوار بدون ابواب جمعی . وشقی . (ناظم الاطباء).
وشغ. [ وَ ] (ع ص ) اندک . قلیل . (از اقرب الموارد). || (مص ) انداختن کمیز را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).