وطر
نویسه گردانی:
WṬR
وطر. [ وَ طَ ] (ع اِ) حاجت . (ترجمه ٔ علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (غیاث اللغات ). حاجت و نیاز، یا حاجت که بدان کمال قصد و توجه باشد.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) : فلما قضی زید منها وطراً زوّجناکها. (قرآن 37/33).
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
وتر. [ وَ ] (ع مص ) نستیدن کینه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). دریافت نکردن کینه و خون کشته ٔ خویش را. (ناظم الاطباء). || زه کشیدن بر کما...
وتر. [ وَ ت َ ] (ع اِ) زه کمان . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). چله ٔ کمان . ج ، اوتار. (منتهی الارب ). || رود. بربط. (زمخشری ). رود. شرعة. (ال...
وتر. [ وِ / وَ ] (ع اِ) تنها و طاق . (منتهی الارب ). فرد و تنها و طاق . عدد طاق . (ناظم الاطباء). عدد که طاق باشد و از همین است صلوة وتر خلاف ...
خط وتر. [ خ َطْ طِ وَ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خط مستقیمی که از یک نقطه ٔ دایره به نقطه ٔ دیگر آن وصل شود. || در مثلث قائم الزاویه ا...
سرد و تر. [ س َ دُ ت َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) (اصطلاح پزشکی قدیم ) چیزی که در وی مایه ٔ آبی باشد گویند سرد و تر است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
گرم و تر. [ گ َ م ُ ت َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) چیزی را که در وی مایه ٔ هوائی بیشتر باشد گویند گرم و تر است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
خشک و تر. [ خ ُ ک ُ ت َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) نیک و بد. (شرفنامه ٔ منیری ). دو چیز ضد را گویند چون نیک و بد و قلیل و کثیر : همتم ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.