وغ زدن
نویسه گردانی:
WḠ ZDN
وغ زدن . [ وَ زَ دَ ] (مص مرکب ) آواز کردن سگ . پارس کردن . عوعو کردن . || در تداول ، بی آتش و سرد بر سر اجاق یا سه پایه مانده بودن . (یادداشت مرحوم دهخدا): دیگ وغ زده . || نسبت طنز و استهزاء به سخن گفتن کسی دادن .
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
وق زدن . [ وَ زَ دَ ] (مص مرکب ) وق وق کردن . وغ وغ کردن . عوعو کردن . || تعبیری به طنز و استهزا از داد و فریاد کردن .