گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وفی نویسه گردانی: WFY وفی . [ وَ فی ی ] (ع ص ) تمام و رسان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تمام و کامل . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || باوفا. وفادار. به سربرنده ٔ عهد و پیمان . (ناظم الاطباء) : به دل گفت اگر با نبی و وصی شوم غرقه دارم دو یار وفی .فردوسی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی وفی وفی . [ وَ فا ](ع اِ) زمین بلندبرآمده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). وفی وفی . [ وُفی ی ] (ع مص ) انجام پذیرفتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). وفاء. (ناظم الاطباء). || فزون شدن . (منتهی الارب ). بسیار شدن . (اقرب ... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود