وقت
نویسه گردانی:
WQT
وقت . [ وَ ] (ع مص ) هنگام معین کردن . (از اقرب الموارد)(منتهی الارب ) (آنندراج ). هنگام پدید کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). چاغ معین کردن . (ازناظم الاطباء). وقت قرار دادن . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
وقت شناسی . [ وَ ش ِ ] (حامص مرکب ) شناسائی زمان و موقع هر کار. موقعشناسی . || علم به ساعات و فصول و ازمنه . وقت شناسی یکی از مقدمات نمازاس...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
وقت آمدن . [ وَ م َ دَ ] (مص مرکب ) اجل فرارسیدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). کنایه از رسیدن مرگ است : چو وقت آمد نماند آن پادشائی به کاری نام...
وقت نشناس . [ وَ ن َ ] (نف مرکب ) وقت نشناسنده . وقت ناشناس . رجوع به وقت ناشناس شود.
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: کالاکشپ kâlâkŝep (سنسکریت: kâlakŝepa)**** فانکو آدینات 09163657861
از آن وقت . [ اَ وَ] (ق مرکب ) ۞ از آنگاه . - از آن وقت باز ؛ مُنذُ. مُذ. از آن زمان پس .
وقت گذرانی . [ وَ گ ُ ذَ ] (حامص مرکب ) سپری کردن زمان به هر نحو که پیش آید.
وقت ناشناس . [ وَ ش ِ ] (نف مرکب ) وقت ناشناسنده . کسی که مقام و موقع را تشخیص ندهد. مقابل وقت شناس .
وقت نهادن . [ وَ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) تعیین وقت کردن . توقیت . (ترجمان القرآن ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.