وقت
نویسه گردانی:
WQT
وقت . [ وَ ] (ع مص ) هنگام معین کردن . (از اقرب الموارد)(منتهی الارب ) (آنندراج ). هنگام پدید کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). چاغ معین کردن . (ازناظم الاطباء). وقت قرار دادن . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
شاه سه وقت . [ هَِ س ِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یعنی پادشاه سه نوبت زن . (آنندراج ). مؤلف برهان در ذیل نوبت گوید: بمعنی نقاره است که...
دون، فوت و وقت واژه هایی اربی می باشند و پارسی جایگزین این است:
ماژیرام mãžirãm (سنسکریت: ماچیرَم mãĉiram)
چشمه ٔ وقت و ساعت . [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ وَت ُ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ چشمه ٔ متناوب . هر چشمه که آب آن در ساعات و روزهای معین...
بسر وقت کسی آمدن . [ ب ِ س َ وَ ت ِ ک َ م َ دَ ] (مص مرکب ) افتادن یا رسیدن . بحال او وارسیدن . (آنندراج ) : در این غربت شدم غمگین و غمخواری ...
وقط. [ وَ ] (ع مص ) افکندن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیفکندن . (تاج المصادر بیهقی ). || برجستن خروس بر ماده . (منتهی الارب ...