اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وقف

نویسه گردانی: WQF
وقف . [ وُ ] (ع ص ، اِ) وُقوف . ج ِ واقف . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
وقف . [ وَ ] (ع مص ) ایستادن . (منتهی الارب ). به حالت ایستاده ماندن و آرام گرفتن . (از اقرب الموارد). وقوف . (منتهی الارب ).اقامت کردن . |...
نان وقف . [ ن ِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نانی که در راه خیرات دهند. (ناظم الاطباء) : آن را که سیرت خوش و سرّی است با خدابی نان وقف ...
وقف نامه . [ وَ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) سند یا قباله ٔ وقف که در آن نام ملک یا املاک موقوفه و اسم واقف و محل و خصوصیات رقبات و چگونگی مصار...
وقف کردن . [ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) منحصر کردن چیزی را به کسی یا چیزی . مخصوص کردن : نرسد جز تو به کس گوهری از خاطر من کرده ام وقف تو این...
رشید‌الدین فضل‌الله همدانی اواخر قرن هفتم و اوائل قرن هشتم هجری قمری، زمان غازان خان ایلخانی به وزارت رسید. دوران وزارت او از حساس‌ترین دوره‌های فره...
وغف . [ وَ ] (ع مص ) شتاب رفتن و دویدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سست و ضعیف شدن بینایی . (اقرب الموارد).
وغف . [ وَ ] (ع اِ) پاره ای از چرم یا از گلیم که برشکم بزغاله ٔ یک ساله یا تکه بندند تا بول خود نیاشامد یا گشنی نتواند کرد. (آنندراج ) (منته...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.