وکیل
نویسه گردانی:
WKYL
وکیل . [ وَ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . (مهذب الاسماء).
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
وکیل الرعایا. [ وَ لُرْ رَ ](اِخ ) لقب کریم خان زند. رجوع به کریم خان زند شود.
در دعاوی حقوقی (و نه کیفری؛ در کیفری وکیل انتخابی یا تسخیری گفته می شود)، هنگامی که به وجود وکیل نیاز باشد، ولی خوانده توان مالی گرفتن وکیل را نداشته ...
هنگامی که دعوایی کیفری جریان داشته و با وجود ضروری بودن وکیل در دادرسی، به دلیل خودداری متهم از گرفتن وکیل و یا نداشتن توان مالی برای این کار، به تشخی...
این عمارت جایگاه دستگاه اداری کریم خان زند بوده است و مردم شکواییه ها و تقاضای خود را به اینجا می آوردند . ورودی بنا در عصر زند از ضلع شرقی بود و از ...
اعتبارنامه ٔ وکیل . [ اِ ت ِ م َ / م ِ ی ِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ورقه ای که اعضای انجمن نظارت امضا می کنند و وکالت نماینده ای را به ا...
خط و کیل کشیدن . [ خ َطْ طُ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) خط و نشان کشیدن . شاخ و شانه کشیدن . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به خط و نشان کشیدن در ...