اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وو

نویسه گردانی: WW
وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) :
دیلمی وار کند هزمان دراج غوی
بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .

منوچهری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲,۱۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۸ ثانیه
گیج و ویج . [ ج ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) دنگ و منگ . پریشان خاطر : دلم از دست خوبان گیج و ویجه مژه برهم زنم خونابه ریجه .باباطاهر.
گیر وبند. [ رُ ب َ ] (اِمص مرکب ، اِ مرکب ) از دو فعل امر «گیر» و «بند» و به معنی گیر و دار یا جنگ و رزم و درهم افتادگی دو سپاه یا دو دسته م...
گیر و دار. [ رُ ] (اِمص مرکب ، اِ مرکب ) مرکب از: دو فعل گیر (گرفتن ) به اضافه ٔ واو عطف و فعل دار (داشتن ). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). اخذ...
گند و مند. [ گ َ دُ م َ ] (ص مرکب ، از اتباع ) هر چیز خراب و فاسد و معیوب .- امثال :هر جا که گند و مند است ، مال من دردمند است . (امثال و حکم...
گل و بوته . [ گ ُ ل ُ ت َ / ت ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نقش و نگار بر روی کاغذ و جامه و پارچه های ابریشمین و امثال آن . و رجوع به گل و بت...
گل و گیس . [ گ َ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) موی سر و زلف . مجموعه ٔ مو. انبوه موی سر.- گل و گیس یکدیگر را کندن یا گل و گیس کسی را کندن ؛ ...
گل و لای . [ گ ِ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) پس از طغیان آب در رودخانه یا نهر مقداری رسوبات از خود باقی گذارد که آنرا گل و لای خوانند. عَجَ...
گفت و گوی . [ گ ُ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) هنگامه وپرخاش . (آنندراج ). مشاجره . بحث . جنجال : زمین کرد ضحاک پر گفت و گوی که گرد جهان ...
گل و بته . [ گ ُ ل ُ ب ُ ت َ / ت ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در تداول عامه ، نقش و نگار گلین در جامه و غیره .نقش رنگارنگ از گل در جامه ، پارچ...
لات و لوت . [ ت ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) لات و پات . رجوع به لات شود : قومی همه مرد لات و لوتندباد جبروت در بروتند. خاقانی .- لات و لوت و...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.