گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وی نویسه گردانی: WY وی . [ وَ / وِ ] (پسوند) مخفف وَیه . صورت دیگر اویه : نفطوی ، نفطویه . سیبوی ، سیبویه : با نظم ابن رومی و با نثر اصمعی با شرح ابن جنی و با نحو سیبوی با نکته ٔ مغنی و با دانش مطیعبا خاطر مبرد و اغراق نفطوی .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی گال وی گال وی . [ ل ِ وِ ] (اِخ ) عالم سامی شناس فرانسوی که در 1869 م . لباس اعراب بدوی پوشیده داخل عربستان شد و هفتاد سند راجع به زبان سامی به ... وی ستو وی ستو. [ س ُ ] (ص مرکب ) (از: وی + ستو = ستود) ویستود. کافر. منکر. مقابل خستو به معنی معترف و مؤمن . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به ویستود ... وی یرا این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. وی نسار وی نسار. [ وِ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهاردولی بخش قروه ٔ شهرستان سنندج است . 700 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5). وی ستود وی ستود. [ س ُ ] (ص مرکب ) بی ستود. بی ستو. وی ستو. منکر. کافر. (یادداشت مرحوم دهخدا). اچ آی وی بیماری ایدز تاکسی وی خزش راه پری تی وی پری تی وی . [ پْری / پ ِ ] (اِخ ) ۞ نام الهه ٔ هندی تشخص زمین در رگ ودا. او زوجه ٔ دیوس ۞ (آسمان ) است و مادر موجودات . بعدها پوراناها ۞ ... په وی یه په وی یه . [ پ ِ ی ِ ] (اِخ ) از شهرهای یونان قدیم . خشایارشاآن را تسخیر کرده است . (ایران باستان ج 1 ص 798). وی ستود شدن وی ستود شدن . [ س ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) باور نکردن . منکر شدن : به درستی که فروفرستادند بر شما در این نبشته که چون بشنوند نشانهای خدا، ویستو... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود