اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هائل

نویسه گردانی: HAʼL
هائل . [ ءِ ] (ع ص ) ترساننده . هول هائل ، تأکید است . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). هولناک و شدید و ترساننده ،مشتق از هول . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) :
نشستم از برش چون عرش بلقیس
بجست او چون یکی عفریت هائل .

منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 51).


بیابانی هائل در طی آن منازل بازپس گذاشت که مرغ در هوای آن پر بریزد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 ص 354). در دل اهل اسلام از آن ندای هائل و بنای مائل روعی عظیم حادث شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 393). یکی را از ملوک ماضی مرضی هائل بود که اعادت ذکر آن ناکردن اولی . (گلستان ).
شب تاریک و بیم موج وگردابی چنین هائل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها؟

حافظ (دیوان چ قزوینی ص 2).


|| کارهایی که بر شخص دشوار آید. (از اقرب الموارد). || رمل هائل ؛ ریگ فروریخته . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
حرف حایل . [ ح َ ف ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) الف تأسیس . رجوع به حرف دخیل شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.