هارون
نویسه گردانی:
HARWN
هارون . (اِخ ) ابن عبداﷲ الشاری الصفری . پیشوای صفریة در ایام معتمد و معتضد عباسی . مردی شجاع و غارتگربود و در اطراف موصل خروج کرد. عده ٔ زیادی از او تبعیت کردند. در سال 282 هَ . ق . معتضد با وی به جنگ پرداخت . و شکست در سپاه هارون افتاد. بزرگان لشکر وی تسلیم شدند و امان خواستند. معتضد به آنان امان داد و هارون با اندکی از لشکرش باقی ماند و از دجله عبورکرد. حسین بن حمدان تغلبی وی را دنبال کرد. هارون اسیر شد. وی را به نزد معتضد بردند. مدتی وی را گرداندند، سپس مصلوب کردند. (از اعلام زرکلی چ 2 ج 9 ص 42).
واژه های همانند
۱۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
هارون کلا. [ ک َ ] (اِخ ) از روستاهای آمل . (ترجمه ٔ مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 152). دهی است از دهستان دشت سر بخش مرکزی شهرستان آمل...
هارون سکز. [ س َک ْ ک ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان شیبکوه (زاهدان ) بخش مرکزی شهرستان فسا. واقع در 18 هزارگزی جنوب خاور فسا، جلگه ای ، معتدل و مال...
هارون محله . [ م َ ح َل ْل َ ] (اِخ ) قسمتی از محله ٔ «پل به یور» (یکی از محلات نه گانه ٔ آمل ) است که یک حمام و مدرسه ٔ کوچکی دارد.(ترجمه ٔ...
حلقه هارون . [ ح َ ق َ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ جاویدی ممسنی فارس . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 90).
هارون آباد. (اِخ ) رجوع به شاه آباد غرب شود.
هارون آباد. (اِخ ) دهی از ده های کرمانشاه که در شش فرسنگی جنوب شهر واقع شده و محل سکونت جماعت ایل کهر است . (مجمل التواریخ گلستانه ص 152...
هارون آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان خدابنده لوی بخش قروه ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 34 هزارگزی جنوب خاور گل تپه و 6 هزارگزی خاور شوسه ٔ مدان...
هارون آبادی . (اِخ ) تیره ای در حدود 600 خانوار از طایفه ٔ کلهر از ایلات کرد که به تربیت اغنام و احشام میپردازند و پیرو مذهب علی اللهی و تسنن...
هارون ولایت . [ وَ ی َ ] (اِخ ) یکی از بناهای تاریخی شهر اصفهان که در زمان شاه اسماعیل صفوی ساخته شده است . رجوع به این ماده ذیل اصفهان...
هارون یتیم . [ ن ِ ی َ ] (اِخ ) یکی از رواة است . محمدبن عبدوس جهشیاری از قول وی داستانی درباره ٔ مأمون و هرثمه بن اعین نقل کرده است . (...