هارون
نویسه گردانی:
HARWN
هارون . (اِخ ) ابن عبداﷲبن مروان بغدادی ، مکنی به ابوموسی بزاز و معروف به حمال (171-243 هَ . ق .). از محدثین ثقه و بسیار امین و راستگو بود. ابراهیم الحربی گفته است اگر دروغ حلال بود باز هم ابوموسی بزاز به ترک آن میگفت . ابن حجر گفته است که بزاز فروشنده ٔ قماش بود و باربری میکرد و از اجرت آن در کمال زهد میزیست . محدثین بسیاری از او روایت کرده اند. (از اعلام زرکلی چ 2 ج 9 ص 42).
واژه های همانند
۱۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
هارون . (اِخ ) ابن اسحاق . محدث است . عبداﷲ از وی روایت کند. رجوع به کتاب المصاحف شود.
هارون . (اِخ ) ابن اسماعیل بن النعمان عبداﷲبن کعب بن مالک ،مکنی به ابوموسی . محدث است . رجوع به ابوموسی شود.
هارون . (اِخ ) ابن اعین . از رواة است . سعیدبن عامر از قول وی داستانی درباره ٔ عمربن عبدالعزیز روایت کرده است . (سیرة عمربن عبدالعزیز ص 176).
هارون . (اِخ ) ابن بهاءالدین المرجانی القازانی ، شهاب الدین (1233-1306 هَ . ق .). فقیه مالکی و از اهالی قازان (در روسیه ) است .وی در کودکی ب...
هارون . (اِخ ) ابن الحائک الضریر النحوی . یهودی الاصل ، اهل حیره و نحوی است . از اوست : کتاب العلل فی النحو، کتاب الغریب الهاشمی . (معجم الا...
هارون . (اِخ ) ابن حاتم التمیمی ،مکنی به ابوبشر البِزاز. مورخ و محدث و قاری قرن سوم هجری . اهل کوفه بود و عده ای از قارئین قراآت خود را ...
هارون . (اِخ ) ابن حاتم الکوفی . او راست : کتاب القرأات . (ابن الندیم ).
هارون . (اِخ ) ابن حسن بن علی بن حسن الطبرسی ، مکنی به ابومحمد و ملقب به ضیاءالدین و فرزند عمادالدین طبرسی . وی فقیهی فاضل و عالمی محقق ...
هارون . (اِخ ) ابن حمادبن اسحاق . قاضی حران و اعمال آن . وی کتابی سریانی یافت که در آن امر مذاهب و صلوات حرنانیان و کلدانیان یعنی صابئ...
هارون . (اِخ ) ابن خالد المروزی . از امراء دولت عباسی است . متوکل خلیفه ٔ عباسی بلاد سند را به وی واگذار کرد (232 هَ . ق .) و او در آنجا بود تا ...