هارون
نویسه گردانی:
HARWN
هارون . (اِخ ) ابن موسی بن شریک ، مکنی به ابوعبداﷲ و معروف به اخفش . او آخرین فرد از اخفش هاست . وی قاری و نحوی و اهل دمشق بود. به سال 201 هَ . ق . متولد شد. قرائتهای مختلف و روایات غریب آموخت و در قراآت سبع ماهر بود. عالم به تفسیر و نحو و معانی و غریب و شعر و دارای صوتی خوش و شیرین بیان بود. قرائت مردم شام از او گرفته شده . نزد عبداﷲبن ذکوان و جز او تلمذ کرد و ابوالحسن بن اخرم شاگرد وی بود. و از ابومسهر الغسانی روایت میکرد و ابوبکربن فطیس از وی روایت داشت . هارون مردی فاضل و ادیب بود و کتبی در قرائت و عربی تصنیف کرد. در حدود 291 هَ . ق . وفات یافت . (معجم الادباء چ مصر ج 16 ص 263).
واژه های همانند
۱۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
هارون . (ص ، اِ) قاصد و پیک . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). قاصد که بر کمر زنگله داشته تا کس از راه داران و حجاب مانع او نشوند و مردم وی ر...
هارون . (اِ) فروماندگی و حیرت ، و این لغت عجمی است ، اما فارسی نیست . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
هارون . (اِخ ) نام برادر بزرگ موسی . (برهان ) (ناظم الاطباء). نام پیغمبری معروف . (دهار). نام پیغمبری که برادر کلان موسی بود. (غیاث اللغات )...
هارون . (اِخ ) رجوع به الوزیر شود.
هارون . (اِخ ) او راست : کتاب آلات الحرب .
هارون . (اِخ ) مکنی به ابومحمد. تابعی است .
هارون . (اِخ ) از بنی مأمون معاصربا ابوالقاسم عبداﷲ المستکفی باﷲبن المکتفی باﷲ خلیفه ٔ عباسی (332-334 هَ . ق .) (النقود العربیة ص 126).
هارون . (اِخ ) فرزند ابواحمد موفق برادر معتمد خلیفه ٔ عباسی . (ابن اثیر ج 7 ص 138). والی واسط بوده است .
هارون . (اِخ ) از محدثین است . رجوع به کتاب المصاحف شود.
هارون . (اِخ ) مکنی به ابومحمد. از رواة حدیث بود. حسن بن صالح از وی و او از مقاتل بن حیان روایت میکرد.