اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هبة

نویسه گردانی: HB
هبة. [ هَِ ب َ ] (ع مص ، اِمص ) (از«وهَ ب ») بخشش و انعام . (ناظم الاطباء) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). بخشیدن چیزی را. (منتهی الارب ). بخشیدن و دادن چیزی بلاعوض . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). التبرع تملیک العین بلاعوض . (تعریفات ). || دراصطلاح شرع اسلام : هی العقد المقتضی لتملیک العین من غیر عوض منجزا مجرداً عن القربة. (شرایع محقق حلی ).
هبه در قانون مدنی ایران : قانون مدنی ایران هبه را در ماده ٔ 795 به این طریق تعریف میکند: هبه عقدی است که به موجب آن یک نفر مالی را مجاناً به کس دیگری تملیک میکند. تملیک کننده را واهب ، طرف دیگر را متهب و مالی را که مورد هبة است عین موهوبه میگویند.» هبه بر دو قسم است : یکی قابل رجوع و دیگری غیرقابل رجوع . هبه ای که بموجب قباله که هبه نامه نامیده میشود صورت گیرد و قباله ٔ آن ثبت شود قابل ارجاع نیست ولی هبه ای که مقبوض نباشد قابل ارجاع است .
هبه در حقوق روم : موضوع خانواده نزد رومیان قدیم اهمیتی فوق العاده داشته است و سیاستمداران و مقننین روم همواره سعی داشته اند که اساس خانواده را محکمتر نموده و آن را از موجبات زوال و تزلزل محفوظ دارند و به این جهت رومیان کاملاً طرفدار هبه نبوده و آن را با نظر غیرمساعدنگاه میکردند و هبه را جز در موارد خاص و یا شرایط سخت تجویز نمیکردند. بنابراین دو نوع تضمین وثیقه درمورد هبه وجود داشت . 1 - قدیمترین قانونی که در خصوص هبه در روم وضع شده بود قانون سینسیا ۞ است . قانون مزبور از طرفی عقد هبه را از سایر عقود کاملاً مجزا و از طرف دیگر آن را خواه از حیث مقدار و خواه از حیث اشخاص محدود کرده بود نکته ٔ قابل ذکر این است که قانون مزبور هیچ نوع ضمانت اجراء در موارد تخلف از آن پیش بینی نکرده بود. 2 - ثبت قباله ٔ هبه ۞ . یکی از تشریفاتی که ممکن است باعث جدی بودن عمل هبه و سبب تأمل و تفکر واهب بشود ثبت قباله ٔ هبه است . قوانین ثبت قباله ٔ هبه در زمان کنستانس کلوری و کنستانتین وضع شد ولی در عهد امپراتوری ژوستینین بموجب فرمانی که صادر کرد ثبت قباله ٔ هبه وقتی اجباری بود که میزان آن از 500 شاهی طلا تجاوز کند.
هبه در حقوق ایران باستان : در کتب تاریخ ایران باستان اطلاعات مهم و مفصلی در باب هبه وجود ندارد. تنها ممکن است از کتاب روایات که جزء کتب خطی کتابخانه ٔ ملی پاریس است و همچنین از تحقیقات پرفسور بارتولمه ، مطالب بسیار مختصری در خصوص هبة به دست آورد. هبه چنانکه از روایات استنباط میشودیکی از نتایج تکامل تاریخی مساله ٔ اپرماند ۞ است که در حقیقت عبارت از وصیت ، به معنی امروزی در حقوق ایران میباشد. اپرماند عبارت از مالی بود که متوفی در وصیت نامه ٔ خود به کسی میداد و این اپرماند به تدریج به صورت هبه درآمده و دارای همان خواصی است که پوتلاچ ۞ به معنی هبه در زمان قدیم داشته است . در ایران قدیم متهب در صورت قبول هبه متعهد میشد که در مواقع لزوم عین مال و یا مثل آن و یا اینکه دو برابر آن را بر حسب موارد، بواهب و یا وارث مسترد دارد و معمولاً عمل هبة در روز اول هر سال و یا در اعیاد خصوصاً عید میتراصورت میگرفته و همان روز اسامی طرفین در دفتری ثبت میشده است . (از حقوق مدنی تألیف موسی عمید) (از ترجمه ٔ النهایة فی مجردالفقه و الفتاوی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
هبه . [ هَِ/ هََ ب ْ ب َ ] (ع اِ) رجوع به هِبَّة و هَبَّة شود.
حبة. [ ح َب ْ ب َ ] (ع اِ) دانه . (دهار). حب . دان . چینه . || یک دانه . (ترجمان جرجانی ). یک حب ّ. یک تخم . || دانه ٔ میان انگور. || شش ی...
حبة. [ ح ُ ب َ ] (ع اِ) هسته ٔ انگور. خسته ٔ انگور.
حبة. [ ح ُب ْ ب َ ] (ع اِ) دوست . اختر حبتک و محبتک ؛ بگزین آنکه را که دوست داری . || آنچه خواهی بتو داده شود. آنچه خواهی از آن تو باشد. ...
حبة. [ ح ُ ب َ ] (ع اِ) دانه ٔ انگور. دانه ٔ خرما. ج ، حُبی ̍.
حبة.[ ح ِب ْ ب َ ] (ع اِ) تأنیث حب . حبیبة. دوست (زن ).
حبة. [ ح ِب ْ ب َ ] (ع اِ) حبةالبقل است که پخش کنند. ازهری گوید: شنیدم که در آخر تابستان می گویند: رعینا الحبة، وقتی که زمین خشک شده و خ...
حبة. [ ح َب ْ ب َ ] (اِخ ) ناحیتی در راه موصل به بغداد. رجوع به اخبار الراضی چ 1935 م . ص 227 شود.
حبة. [ ح َب ْ ب َ ] (اِخ ) در اساطیر عرب نام زنی که معشوقه ٔ جنی به نام منظور بوده است ، و به تعلیم آن جن معالجه ٔ بیماران می کرده است (...
حبة. [ ح َب ْ ب َ ] (اِخ ) ابن ابی حبة. تابعی است .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۵ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.