گفتگو درباره واژه گزارش تخلف هبیب نویسه گردانی: HBYB هبیب . [ هَُ ب َ ] (اِخ ) نام وادی است در راه اسکندریه منسوب به هبیب بن معقل . (منتهی الارب ). وادیی ای است بین مربوط و فیوم که هبیب بن مغفل ۞ در آن گوشه گیری گزید و از آن جهت به نام وی منسوب شده است . (از الاصابة فی تمییزالصحابة). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه واژه معنی کلاته حبیب کلاته حبیب . [ ک َ ت ِ ح َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان میلانلو بخش شیروان شهرستان قوچان . محلی کوهستانی و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ای... حبیب سماعی استاد حبیب سماعی،(۱۲۸۰ - ۱۳۲۵)، استاد برجسته سنتور بوده‌است. وی در خردسالی به خواست پدر ضرب را فراگرفت و چون هنوز آن اندازه بزرگ نشده بود که بتواند... حبیب بغیض حبیب بغیض . [ ح َ ب ِ ب َ ] (اِخ )رجوع به حبیب بن حبیب بن مروان و حبیب بن مروان شود. حبیب ثقفی حبیب ثقفی . [ ح َ ب ِ ث َ ق َ ] (اِخ ) رجوع به حبیب بن عمروبن عمیربن عوف شود. حبیب جشمی حبیب جشمی . [ ح َ ب ِ ج َ ] (اِخ ) ملقب به «ذوالسنینة» ابن عتبة تغلبی . وی در جنگ «یوم الکلاب الاول » شرحبیل را به قتل رسانیده است . رجوع ... حبیب حرون حبیب حرون . [ ح َ ب ِ ح َ ] (اِخ ) رجوع به حبیب بن مهلب شود. حبیب آجری حبیب آجری . [ ح َ ب ِ ج ُ ] (اِخ ) رجوع به حبیب بن حسن بن أبان شود. حبیب ازدی حبیب ازدی . [ ح َ ب ِ اَ ] (اِخ ) رجوع به حبیب بن مخنف بن سلیم شود. حبیب اسدی حبیب اسدی . [ ح َب ِ اَ س َ ] (اِخ ) رجوع به حبیب بن مظاهر اسدی شود. حبیب اسدی حبیب اسدی . [ ح َب ِ اَ س َ ] (اِخ ) رجوع به حبیب بن نعمان اسدی شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۱ ۲۲ ۲۳ ۲۴ ۲۵ صفحه ۲۶ از ۳۴ ۲۷ ۲۸ ۲۹ ۳۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود