اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هبیب

نویسه گردانی: HBYB
هبیب . [ هَُ ب َ ] (اِخ ) نام وادی است در راه اسکندریه منسوب به هبیب بن معقل . (منتهی الارب ). وادیی ای است بین مربوط و فیوم که هبیب بن مغفل ۞ در آن گوشه گیری گزید و از آن جهت به نام وی منسوب شده است . (از الاصابة فی تمییزالصحابة).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن شوذب الاسدی . داستان ورود او بر جعفربن سلیمان عباس در مدینه در البیان و التبیین ج 2 ص 230 و عیون الاخبار ج 3 ص 24 ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن شهاب شامی . وی پیغمبر را درک کرد. زبیر گوید: عبداﷲبن عامر، نهری در بصره به وی به اقطاع داده بود. (الاصابة ج 2 ص ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن شهید. مکنی به ابی محمد یا ابی شهید. محدث است . رجوع به ابی محمد حبیب ... شود.
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن شهید مصری . مکنی به ابی مرزوق . محدث است . سیوطی گوید: مکنی به ابی مروان تجیبی مولاهم مصری و فقیه طرابلس غرب بو...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن صالح . از جناح مروی است که مجهول الحال است . از علی بن طلحة و راشدبن سعد و عمروبن شعیب روایت کند. صفوان بن عمرو ب...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن ضحاک جهنی ، و برخی جمحی آورده اند. ابونعیم از طریق عبدالعزیز عمی از مسلمةبن خالد از حبیب بن ضحاک از رسول اﷲ روایتی ...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عاصم محاربی . زبیربن بکار روایت کند که : چون عام الرمادة پیش آمد و باران و سیل زیاد شد عمر بر روی اسبی تازی از شه...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن اردک ۞ از عطا روایت کند. ابن عبدالرحمان نسائی در کتاب «الجرح و التعدیل » گوید: حبیب بن عبدالرحمان ب...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن حبیب بن ابی عبیدةبن عقبةبن نافع الفهری . صاحب آفریقیه و یکی از امیران شجاع پدرش عبدالرحمان بر آفریق...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عبد شمس بن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مرةبن کعب . جد عبدالرحمان بن سمرةبن حبیب است که حاکم سیستان به زمان ابن ...
« قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۳۴ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.