اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هرکت

نویسه گردانی: HRKT
هرکت . [ هََ ک ِ ] (ضمیر مبهم مرکب + ضمیر متصل ) هرکه ترا. هرکه ات . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به هرک و هرکه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
حرکت قوسی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ق َ / قُو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکت کمانی . کمانه کردن . و این غیر از حرکت حمایلی است .
حرکت کردن . [ ح َ رَ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حرکت . جنبش . شروع به مسافرت . از جائی به جائی رفتن .
حرکت دادن . [ ح َ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از جائی به جائی منتقل کردن چیزی را. || به حرکت درآوردن ماشین را.
حرکت دودی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکتی شبیه به حرکت دود (کِرم ). حرکتی کِرم گونه : امعا حرکت دودی دارد. و رجوع به دود...
حرکت دوری . [ ح َ رَ ک َ ت ِ دَ/ دُو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکتی شبیه به استداره . حرکت مستدیره و آن حرکتی باشد که هر جزء از اجزاء متحرک...
حرکت جوهری مبحثی در فلسفه اسلامی است که آغازگر آن ملاصدرا بود. حرکت جوهری، حرکتی است که در ذات اشیاء (جوهر) روی می‌دهد. بدین ترتیب ملاصدرا عقیده داشت ...
حرکت در بیان فلسفی عبارت است تغییر تدریجی یا خروج تدریحی شیئی از قوه به فعل، یعنی حرکت، نحوه وجودی است که شیئی به واسطه آن به تدریج از حالت قوه خارج ش...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
حرکت معده . [ ح َ رَ ک َ ت ِ م ُ ع ِدْ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکتی که وسیله ٔ پیدایش امری شود. علت معده . رجوع به حرکات معده شو...
حرکت موجی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ م َ / مُو] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حرکات موجی شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۶ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.