هرمز
نویسه گردانی:
HRMZ
هرمز. [هَُ م ُ ] (اِخ ) رباطی بوده است در حدود ورامین در ناحیتی مشهور به جرم جوی که در حدود سیزده فرسنگ با دامغان فاصله داشته و بر سر راه ورامین به دامغان بوده است . (از نزهةالقلوب حمداﷲ مستوفی چ لیدن ص 173).
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
کاردیر هرمز. [ هَُ م ُ / م َ] (اِخ ) کارتیر. کرتیر. موبدی در عهد ساسانی که کتیبه ای از او در نقش رجب و کتیبه ٔ دیگری از همو در بالای نقش برجس...
جزیره ٔ هرمز. [ ج َ رَ ی ِ هَُ م ُ ] (اِخ ) از جزایر خلیج فارس است و در 34هزارگزی جنوب شرقی بندرعباس واقع شده و زمین آن غیرقابل زراعت و فاق...
رستم فرخ هرمز. [ رُ ت َ م ِ ف َرْ رُ هَُ م ُ ] (اِخ ) رستم فرخزاد. رجوع به رستم فرخزاد و فهرست حبیب السیر چ خیام شود.
مُشتَری[۷] یا هُرمُز[۸] یا اورمزد یا برجیس یا زاوش بزرگترین سیاره سامانه خورشیدی است. از نظر فاصله از خورشید، مشتری پنجمین سیاره بعد از تیر و ناهید و...
حرمز. [ ح ِ م ِ ] (اِخ ) نام پدر قبیله ای از عرب .