هشیار. [ هَُ ش ْ ] (ص مرکب ) (از: هش ، هوش +یار، پسوند دارندگی = هوشیار. هشیوار) (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). خداوند هوش ، و عاقل و هوشمند و زیرک وخردمند و آگاه . (ناظم الاطباء). هوشیار
: به هر سو دو موبد بُدی کاردان
رَدی پاک و هشیار و بسیاردان .
فردوسی .
چو زنهار دادم نسازیم جنگ
جهان نیست بر مرد هشیار تنگ .
فردوسی .
چو سالار هشیار بشنید تفت
برِگاه خسرو خرامید و رفت .
فردوسی .
هر آنگاهی که باشد مرد هشیار
ز سوراخی دو بارش کی گزد مار؟
فخرالدین اسعد.
کی پسندند هرگز این مستان
کار این عاقلان که هشیارند.
ناصرخسرو.
جزشکار مردم هشیار هیچ
نیست چیزی کار این پَرّان عقاب .
ناصرخسرو.
گر هیچ خرد داری و هشیاری و بیدار
چون مست مرو بر اثر او به تمنا.
ناصرخسرو.
دلم از نیک و بد رمان باشد
زآنکه هشیار بدگمان باشد.
سنائی .
شیر هشیار از سگ وحشت فزا برتافت رو
۞ نور جبهه شور عوّا برنتابد بیش از این .
خاقانی .
صنم تاشرمگین بودی و هشیار
نبودی بر لبش سیمرغ را بار.
نظامی (خسرو و شیرین ص 130).
زمانی بود و گفت ای مرد هشیار
چه می دانی کنون تدبیر این کار؟
نظامی .
زمام عقل به دست هوای نفس مده
که گرد عشق نگردند مردم هشیار.
سعدی .
بدان رانیک دار ای مرد هشیار.
سعدی (گلستان ).
ترکیب ها:
-
هشیاربخت . هشیار برخاستن . هشیاردل . هشیارسر. هشیار شدن . هشیارمرد. هشیارمغز. هشیارمغزی . هشیاری . رجوع به این مدخل ها شود.
|| مواظب . مراقب
: دژ و خویشتن را نگهدار باش
شب و روز بیدار وهشیار باش .
فردوسی .
نامه ها رفت به کالنجار با مجمزان تا هشیار و بیدار باشد. (تاریخ بیهقی ). سلطان آواز داد: هشیار باشید ای سالاران . (تاریخ بیهقی ). پس از این هشیارتر و خویشتن دارتر باش . (تاریخ بیهقی ). || ضد مست . به هوش آمده از مستی . (یادداشت مؤلف )
: هوش از سرشان برده همی مستی غفلت
ویدون شده زآن مستی غفلت همه هشیار.
فرخی .
ای مفتی شهر از تو پرکارتریم
با این همه مستی از تو هشیارتریم .
خیام .
مست است خروس آری از نعره ٔ شبخیزان
چون نعره ٔ کوس آید هشیار شود اینک .
خاقانی .
طفل میخواندمت زهی بالغ
مست می گفتمت زهی هشیار.
خاقانی .
چو می خوردی و می دادی به من یار
چرا باید که من مستم تو هشیار؟
نظامی .
اگر هشیار اگر مخمور باشی
چنان زی کز تعرض دور باشی .
نظامی .
همه فارغ ز امروز و ز فردا
همه آزاد از هشیار و از مست .
عطار.
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه ٔ عشق است چه مسجد چه کنشت .
حافظ.
به هیچ دور نخواهند یافت هشیارش
چنین که حافظ ما مست باده ٔ ازل است .
حافظ.
ترکیب ها:
-
هشیار شدن . هشیار گشتن . رجوع به این مدخل ها شود.