هصام
نویسه گردانی:
HṢAM
هصام . [ هََ ص ْ صا] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
حسام زاده . [ ح ُ دَ ] (اِخ ) عبدالرحمان افندی . یکی از علمای نامدار عثمانی است در دورسلطان محمدخان رابع مسند شیخ اسلامی را اشغال مینمود. پسر ...
حسام زاده . [ ح ُ دَ ] (اِخ ) عتیق . مصلح الدین مصطفی . او راست : حاشیه بر تلویح تفتازانی در شرح تنقیح الاصول .
حسام زاده . [ ح ُ دَ ] (اِخ ) محمدبن حسام الدین رومی حنفی . قاضی مکه بود و پس از عزل در شوال 1080 هَ . ق . درگذشت . او راست : تفسیرالقرآن تا س...
حسام زاده . [ ح ُ دَ ] (اِخ ) مصطفی بن حسام الدین حسین بن محمدبن حسام الدین برسوی رومی . مدرس حنفی که در 1035 هَ . ق . درگذشته است . او راست ...
حسام خویی . [ ح ُ م ِ خ ُ ] (اِخ ) حسام الدین حسن بن عبدالمؤمن متخلص به حسام و ملقب به مظفری از شاعران سده ٔ هفتم در ماردین است . او راس...
حسام رازی . [ ح ُ م ِ ] (اِخ ) علی بن احمدبن مکی رازی فقیه حنفی دمشقی که در آنجا به سال 598 هَ . ق . درگذشته است . او راست : تکمله ٔ مختصر...
حسام رشتی . [ ح ُ م ِ رَ ] (اِخ ) متخلص به دانش . دیوان فارسی او به نام دیوان حسام الاسلام رشتی چاپ شده است . (ذریعه ج 9 ص 316).
حسام کاتی . [ ح ُ م ِ ] (اِخ ) حسام الدین حسن کاتی نحوی 860 هَ . ق . او راست : شرح مختصر ایساغوجی .شرح مفتاح العلوم سکاکی . (هدیة العارفین ج ...
حسام کلبی . [ ح ُ م ِ ک َ ] (اِخ ) ابوالخطاربن ضرار. سال در 125 هَ . ق . والی آندلس گردید و صمیل بن حاتم مضری در شدونه با وی به مخاصمت پرد...
حسام نسفی . [ ح ُ م ِ ن َ س َ ] (اِخ ) صدر امام مشرف الملة و الدین حسام الائمة محمدبن ابی بکر نسفی .عوفی آرد: شرف الدین حسام ، آن دریابیان گوه...