اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هل

نویسه گردانی: HL
هل . [ هَُ ] (اِ) آغوش و بغل . (برهان قاطع) :
ای عشق خندان همچو گل ای خوش نظر چون عقل کل
خورشید را درکش به هل ای شهسوار هل اتی .

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
هل اتی . [ هََ اَ تا ] (اِخ ) آیه ٔ نخستین سورةالدهر، هفتادوششمین سوره ٔ قرآن کریم است که چنین آغاز میشود: هل اتی علی الانسان حین من الد...
هل دادن . [ هَُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، با فشاری دفعی چیزی را یا کسی را افکندن . (یادداشت مؤلف ). به سویی راندن . تنه زدن .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
پان هل نیسم . [ هَِ ل ِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) ۞ عقیده ٔ اتحاد ملل یونانی .
هل من مزید. [ هََ م ِ م َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ استفهامی ) مقتبس از قرآن (30/50) است . صورت ترکیبی این جمله تأویل به مصدر میشود و به جای «ب...
هل من مبارز. [ هََ م ِ م ُ رِ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ استفهامی ) آیا هماوردی هست ؟ معمولاً این جمله را در مفاخره و خودنمایی در هر کار استعمال کنن...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
اهل حل و عقد. [ اَل ِ ح َل ْ ل ُ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) معتمد مردمان . کسانی که سررشته ٔ کاری را در دست دارند. کسانی که زمام کار بدس...
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: سونیت sunit (سنسکریت: سونیتَ)، پَرال (سنسکریت: پْرَلَیَ)
حل /hal[l]/ ۱. از بین بردن (مشکل). ۲. (صفت) فاقد اشکال. ۳. (اسم) جواب؛ پاسخ: حل تست‌ها ایراد داشت. ۴. (شیمی) انحلال، آمیزش، یا مخلوط شدن یک ماده در یک...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.